جدول جو
جدول جو

معنی نفس شماردن - جستجوی لغت در جدول جو

نفس شماردن
(فِ شُ دَ)
لحظات را گرامی داشتن. دم را غنیمت دانستن:
دم بی نفس تو برنیارم
در خدمت تو نفس شمارم.
نظامی.
، نفس کسی را شماردن، به دقت مراقب حال او بودن. از مریض و رنجور به شدت مراقب حال او بودن. از مریض و رنجور به شدت پرستاری و مراقبت کردن، نفس های کسی را شماردن، او را تحت نظر داشتن. مراقب اعمال و افکار او بودن. مخفیانه در کار او جاسوسی کردن. او را پاییدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ شِ / شُ مَ / مُ دَ)
نفس کسی راشمردن، حساب دقایق عمر او را داشتن. سخت مراقب و نگران حال و کار او بودن. او را به شدت تحت نظر و مراقبت داشتن. لحظه ای از کار او غفلت نکردن:
که گیتی همی بر تو بر بگذرد
زمانه نفس را همی بشمرد.
فردوسی.
، نفس شماردن. رجوع به نفس شماردن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ شُ)
کنایه از حالت نزع. (آنندراج). حالت جان کندن و مردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا